دين و اسطوره
رضا حسنوند
« شوريده لرستاني»
كارشناس ارشد زبان و ادبيات فارسي
« بايد اسطوره را مظهر واقعيتي به شمار آورد كه نيازهاي عميق ديني و اخلاقي[انسانها ] را برآورده مي سازد.» |
در صفحه هاي اخير به مباحث اسطوره در جوامع يونان و مصر اشاراتي كرديم ولي براي آنكه مبحث دين و اسطوره خود مبحث جداگانه اي باشد و به تنهايي مورد تامل و امعان واقع شود ذكري از آن به ميان نياورديم تادر اين مبحث به آن بپردازيم كه مهمترين مبحث پيوند دهنده مباحث اين اوراق است.« همه اديان حتي ابتدايي ترين آن ها يك هستي شناسي است. بودن چيزهاي مقدس و شخصيتهاي الهي را آشكارا مطرح مي كند و با اين عمل جهاني را بنياد مي نهد.»
از آنجا كه دين نيز مانند اسطوره مي تواند از شاخصه هاي بشر باشد بنا بر اين زمان در باور ديني رنگ اسطوره به خود مي گيرد و اگر حكمي
صادر مي شود براي تمام زمانها و مكانها ساري و جاري است. به عبارتي ديگر هيچ پيامبري نيامده تا بگويد: از امروز تا فردا بايد اين حكم جاري باشد و پس فردا تعطيل؛ زيرا « در بينش پيامبران زمان فقط آينده است و زمان گذشته و حال در اين زمان
محو مي شود و....هستي بشر در آينده تعالي پيدا مي كند.» و بايد دانست كه در دين هرگززمان هويت خود را از دست نمي دهد و ثابت است در حالي كه در اسطوره
به عكس عمل مي شود.
دين شايد كهن ترين هم زاد بشر باشد و به همين خاطر در مورد قدمت دين تصور نمي شود نيازي به بحث وجود داشته باشد زيرا خداوند بزرگ اولين انساني را كه آفريد ، پيغمبر خدا حضرت آدم بود كه بدون آن كه امتي داشته باشد يا اورا بر امتي فرستاده شده باشد پاي به عرصه عالم نهاد و اين خود بديهي ترين برهان بر اثبات ادله قدمت دين است و به عبارتي ديگر دين اولين هديه خداست كه همزمان با اولين تنفس بشر به انسان عطا شده است. و دين چيزي نيست كه قابل انكار باشد زيرا دين در وجود ذره ذره ي عناصر انسان وجود دارد و به عقيده بيشتر خردمندان « مركز سازنده فضاي اساطيري در بيشتر اديان قلب است.»
اگر در بسياري از علوم و يا دانسته هاي بشر گه گاهي بي خدايي موقتا
جلوه كرده باشد در زمينه اسطوره حرفي از جدايي دين و اسطوره به ميان نيامده است.و آمال و رفتار ديني مردان اسطوره شاهدي قوي بر اين مدعاست.
اگر بگوييم دين در جوامع اسطوره اي هميشه وجود داشته به آن خاطر بوده كه، انسان اسطوره اي مي خواهد براساس مباني معنوي و پايه هاي ارتقا در كره خاكي خويش را افلاكي كند و پاي برفرق زمين و زمينيان بنهد « و از ديدگاه ديني امكان دارد كه انسان به سرچشمه بازگردد و در جهاني نو بزيد» پس چنين انساني نمي تواند خود را دور از دين نگاه دارد و آنگاه ادعا كند كه به منتهي الآمال اسطوره اي خود
رسيده است و توان گفت دين و اسطوره دو بال پرواز براي انسانند و از آنجا كه خدا
در اسطوره جايگاهي مستحكم دارد لذا « هراسطوره [اي] تجلي الهي و تجلي مقدسي نيز هست.» اين تقدس به گونه اي بوده كه« در زمان سرآغاز[عصر اسطوره] ايزدان به زمين مي آمدند و با آدميان آميزش داشتند و انسان ها مي توانستند با بالا رفتن از كوه و...به آسمان بروند.»
و اگر كسي بگويد اسطوره از نظر تقدم و تاخر پيش از دين ملموس بوده سخني به گزافه نگفته است ومي توان وصلت افراد محرم را در خانواده هاي باستاني نشانه نبود شرع و يا عدم حضور رسمي دين دانست. و وقتي كه باورمنديهاي اسطوره اي انسان ها را مي كاويم در مي يابيم كه انسان ها در تمام قرون نيازمند به دين بوده اند وبا شدت
و ضعف هاي متفاوتي برمقياس و موازين ديني زيسته اند وهميشه خواسته اند تا
با« رسوخ به فضاي اساطيري بيش از هرچيز رفع حجاب از متعلقات نفس كنند.»واين انسان ها ميدانسته اند« مقياس ديني براي مطالعه هرپديده اي لازم است زيرا دين تحويل پذير به هيچ پديده اي ديگر نيست.» بنابر اين ، اسطوره مي توانسته زمينه ساز حضور دين در جوامع و ايفاگر نقش هاي مختلفي بوده باشد بر اين اساس است كه
« نقش اسطوره ها در دين متمايز كردن دين از حكايت ها ست .» و به همين دليل ايرانيان بخرد كه سالها در مسير تمدن و اسطوره قدم زده بودند در پذيرش دين فرهنگي اسلام از تمام ملل آن عصر انديشمندانه تربرخورد كردند وضمن پذيرش دين اسلام ، آن را نيز رونق و غنا بخشيدند.
- داريوش شايگان، بتهاي ذهني و خاطره ازلي ،... ، ص188
- داريوش شايگان، بتهاي ذهني و خاطره ازلي،... ، ص107